سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اعضای خیمه معرفت

  ماشین مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و راننده مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد. هنگامیکه سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب، مهره ها را برد. مرد حیران مانده بود که چکار کند. تصمیم گرفت که ماشینش را همانجا رها کرده و برای خرید مهره چرخ برود.

 

دیوانه باهوش

 

در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره باز کن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی. آن مرد، اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند. پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست. هنگامیکه خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی. پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟ دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم !

 

az محمد


نوشته شده در سه شنبه 90/5/25ساعت 3:59 عصر توسط عضو انجمن اسلامی دانش آموزان شهرستان گرگان نظرات ( ) |


Design By : Pichak

 لینک باکس افزایش بازدید